به وبلاگ مرکز مشاوره صبا خوش آمدید . این وبلاگ با هدف بالابردن فرهنگ رواشناسی دایر گردید. درمرکز مشاوره صبا خدمات روانشناختی همچون مشاوره فردی و روان درمانی، مشاوره ازدواج و خانواده، مشاوره کودک ونوجوان و درمان اختلالات افسردگی و اضطراب، درمان اختلالات جنسی به مراجعین محترم ارائه می گردد.
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
این کتاب اثر دو نویسنده بزرگ (روبرت ای وبلدینگ/جان بریکل) در قلمرو واقعیت درمانی است.
سرمنشاء اصلی اموزه های کتاب ((تئوری انتخاب)) و رویکرد واقعیت درمانی ویلیام گلسر است.
تفاوت عمده ی این کتاب با کتاب های اصطلاحاً خود یاری دیگر در مفهوم دعوت به مسئولیت پذیری است و این کتاب بیشتر جنبه عملی دارد.
این کتاب به خواننده کمک میکند تا با پرورش خوش بینی و اجتناب از مسئولیت گریزی رایج با گذشته خود کنار بیاید و در ((زمان حال)) ((اینجا))برای ارضای نیازهای اساسی خود دست به انتخاب های موثرتری بزنید.
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 437
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 264
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 287
کیخسرو، پادشاه ایران زمین، تصمیم داشت در قصر با شکوه و بی نظیر خود جشن بزرگی برپا کند. این جشن به خاطر انتقام از خون پدرش، سیاووش، برگزار میشد. در این جشن، بزرگان و پهلوانان ایرانی همانند فریبرز، گستهم، گودرز، کشواد، فرهاد، گیو، گرگین میلاد، شاپور، نوذر، رهام، بیژن و... شرکت داشتند. در گوشهای از مجلس نوازندگان در حال نواختن بودند و عدهای نیز از مهمانان پذیرایی میکردند. میهمانان هم در حال شادی و سرور بودند و از روزهای خاطرهانگیز گذشته با هم سخن میگفتند.
در همین هنگام نگهبانی به سوی کیخسرو آمد و گفت: شخصی از سرزمین ارمان که در نزدیکی مرز ایران و توران قرار دارد، آمده است و از ما طلب کمک و یاری میکند[1]:
ز پرده درآمد یکی پردهدار
به نزدیک سالار شد هوشیار
که بر در بپایند ارمانیان
سر مرز توران و ایرانیان
همی راه جویند نزدیک شاه
[1] -به مناسبت فارغ التحصیلی حسام جشن با شکوهی برگزار شده بود. حسام امسال سال آخر رشته پزشکی را به پایان رساند. او دارای موفقیت های علمی فراوانی است از جمله چند پژوهش ملی به ثبت رسانده دارد. پدر و مادرش از اینکه ثمره سالها تلاششان را می دیدند خوشحال بودند، چون این روز یکی از خاطره انگیزترین روزهای عمرشان به حساب می آمد. اکثر دوستان و آشنایان از اقصی نقاط شهر آمده بودند.
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 273
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 276
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 287
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 285
هنگامی که مجنون سخنان پدر را شنید، مدتی گریست و غم تمام وجودش را فرا گرفت، اما بعد از گذشت زمان اندکی شروع به خندیدن کرد، انگار امید خداوندی در دلش تابیده و وجودش را لبریز از عشق ازلی کرده بود.
مجنون با عجله به سوی خانهی کعبه رفت و بر در خانهی خدا سجده کرد و گفت: "ای خدای بزرگ ! من همانند غلامی هستم که در برابر عظمت تو سجده کردهام. عاشقی جان افروختهام که برای دستیابی به عشق، تمام وجودم را بخشیدهام. خویشان و بستگانم به من میگویند که از عشق دوری کنم و خود را گرفتار رنج و عذاب ننمایم. مگر میشود؟ من زنده به عشقم و غذا و روزی من از عشق است و امیدوارم که تا آخر عمر این عشق حقیقی دامن گیر من شود و با همین عشق جان بسپارم. ای خدای بزرگ! از تو میخواهم که سرشت مرا با این عشق عجین کنی و عاشقتر از این که هستم، نمایی.»
گرچه ز شراب عشق مستم
عاشق تر از این کنم که هستم
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 273
امروز من با بزرگان و پیران قبیله به اینجا آمدهام و از تو میخواهم که با ازدواج دخترت با پسر من موافقت کنی و اجازه دهی که این دو دلداده به هم برسند و در پناه عشق و دوستی تا آخر عمر به خوشی زندگی کنند»
هنگامی که سخن سید عامری به اینجا رسید، پدر لیلی مدتی فکر کرد و بعد از آن گفت: «ای مرد بزرگ و ای رئیس قبیلهی عامریان، خانوادهی شما در نجابت و اصالت بی نظیر است و در میان مردم عرب از شما بهتر نمیتوان یافت. فرزند تو هر چند صورت زیبا و آراستهای دارد، اما نمی توان به او اطمینان کرد. همه میدانند که پسر تو، عقل درست و حسابی ندارد و مثل دیوانه ها رفتار می کند. تا زمانی که او دست از دیوانگی اش برندارد، من نیز نمیتوانم به او دختر بدهم. آیا میدانی اگر من دخترم را به یک دیوانه بدهم، مردم عرب پشت سر من چه خواهند گفت. بهتر است که این موضوع را فراموش کنید و چارهای دیگر برای حل این مشکل بیابید[1].
وقتی عامریان این سخنها را از پدر لیلی شنیدند، بسیار ناراحت و دلگیر شدند. به قبیلهی خود بازگشتند و به نصیحت مجنون پرداختند و به او گفتند: " در قبیلهی ما دخترانی وجود دارند که از لیلی زیباتر و دلرباترند. چرا میخواهی از قبیلهی دیگری زن بگیری. هر وقت اراده کنی ما بهترین دختر قبیله را برایت انتخاب و به خواستگاری اش خواهیم رفت و تو تا آخر عمر با او به خوشی زندگی خواهی کرد"[2].
مجنون با شنیدن این سخنان تلخ و گزنده، از خود بی خود شد و با حالتی آشفته و پریشان، لباس هایش را بر تنش پاره پاره کرد و گفت: «من از این به بعد در فراق لیلی هم چون مردهای خواهم بود و مرده نیز احتیاج به لباس ندارد»:
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 277
مجنون از این که نمیتوانست لیلی را هر وقت که میخواست ببیند بسیار آشفته خاطر شد و صبر و تحمل خود را از دست داد. در یک جا آرام و قرار نداشت و دائماً در حال رفت و آمد بود.
گاهی مینشست و گاهی راه میرفت. گاهی شاد و گاهی در غم و غصه فرو میرفت. اطرافیان که او را اینگونه دیده بودند، نام «مجنون» را بر او گذاشتند.
از طرف دیگر لیلی به خاطر دوری از مجنون، آرام و قرار خود را از دست داده بود و پنهان از دیگران اشک میریخت. هرکاری میکرد که راز دل خود را از دیگران بپوشاند، نمیتوانست و اشک چون انسانهای سخن چین آنچه که در درونش بود، فاش میکرد.
مدتها گذشت و عشق این دو نسبت به هم بیشتر و بیشتر شد. مجنون در فراق معشوق شعرهای زیادی میسرود و در عالم بی قراری به کوه و بیابان پناه میبرد تا شاید بتواند شعلههای عشق را در درونش خاموش کند، اما هیچ یک از این کارها نتوانست ذرهای از علاقهی او نسبت به لیلی را کم کند. هر شب در حالی که شعر میخواند، پنهانی به دیار معشوق میرفت و خاک در معشوق را میبوسید و از این سرنوشت شوم گله و شکایت میکرد و به باد صبا میگفت:
وان گه مژه را پر آب کردی
با باد صبا خطاب کردی
کی باد صبا به صبح برخیز
در دامن زلف لیلی آویز
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 257
هیچ گاه در صحت کارهایش شک نمی کرد، بلکه بر این باور بود که مادر خوب باید فرزندش را در تمامی کارها یاری رساند،
در غیر این صورت احساس گناه می کرد و خود را مادر لایقی نمی دانست. همه اقوام خانواده او را غرق در مهر و محبت کرده بودند.
از آنجاییکه او تنها نوه خانواده پدر و مادر بود و بچه های هم سن نیز در فامیل و دوستان نبود تا در بازی با آنان شکست را تجربه کند،
او همواره از دیگران تأیید دریافت می کرد و در بازی با بزرگترها همواره پیروز میدان بود. دیگران از این که به او نه بگویند پرهیز می کردند.
این همه تأیید، از او آدم از خود راضی ساخته بود. فردی که باورش این بود که مهر و ماه و فلک در خدمت اویند،
تا آب در دلش تکان نخورد. به او هیچ مسئولیتی داده نشد تا مسئولیت های رفتاری را بیاموزد.
تصورش براین بود که دیگران وظیفه دارند او را از هر جهت حمایت کنند،
اما او هیچ مسئولیتی در قبال هیچ کس ندارد. مادر برای این که به اهداف از پیش تعیین شده اش برسد.
برنامه مدونی برایش در نظر گرفته بود که سعید باید آن را اجرا می کرد. با وجودی که علاقه ای به رشته ریاضی نداشت،
برای خوش آمد مادرش در آن رشته تحصیل کرد، اما به پشتیبانی معلمین خصوصی و کلاسهای فوق برنامه به هر کیفیتی بود
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 262
بزودی کتاب لطفاً عاشق بمانید وارد بازار کتاب می شود.
این کتاب با قلم " منیره کردلو" روانشناس و واقعیت درمانگر
به چاپ میرسد.
انتشارات سایه سخن
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 295
بعد از آن تلفن های طولانی به دور از چشم پدر و مادر مریم شروع شد. به خاطر اینکه هزینه مکالمه برای مریم ارزانتر باشد از شب تا صبح حرف می زدند، اما هر چه بیشتر حرف می زدند کمتر سیر می شدند. صبح هم خواب آلود و دل شکسته باید به فرمولهای دلنواز جبر و مثلثات گوش می دادند. در حالی که به استاد زول زده بود، صحنه دامادی خود را تصور می کرد. همه دور تا دور ماشین عروس را گرفته بودند و برای او کف می زدند. می گفتند بروید کنار تا آقا داماد سوار ماشین شود. داشت سوار ماشین می شد که استاد گفت حواست کجاست؟ بیا بقیه مسأله را حل کن. افکارش گسسته شده بود. گفت الآن سوار می شوم. کلاس از شلیک خنده دانشجویان منفجر شد، انگار در کلاس بمب انداخته بودند. دکتر شمس استاد بسیار جدی و سختگیری بود. با فریاد کلاس را آرام کرد و گفت اصلاً معلومه کجایی؟ خودش را جمع و جور کرد و گفت: ببخشید الآن حل می کنم. گچ را در دست گرفت، اما اصلاً اصل مسئله را نمی دانست چه برسد به حل آن. با شتاب پرسید می شود مسئله را یک بار دیگر بگویید؟ استاد وقتی این حرف را شنید بدون توجه به این که پدر او چه کبکبه و دبدبه ای دارد به او گفت یا این درس را حذف کن و یا بدان من اجازه نمی دهم این درس را پاس کنی. از حالا خودت را از این درس افتاده فرض کن. سعید چون انتظار شنیدن چنین حرفهایی را از استاد نداشت، بلافاصله کلاس را ترک کرد و به اتاق مدیر گروه رفت. موضوع را با ایشان در میان گذاشت. مدیر گروه از شنیدن این موضوع دستپاچه شده بود. آخر کسی به او از گل نازکتر نگفته بود. با آرامش پرسید سعید چه شده؟ عزیزم
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 289
دوستان گرامی از این پس بخش هایی از کتاب لطفاً عاشق شوید
نوشته منیره کردلو
(نویسنده وبلاگ و مسئول مرکز مشاوره صبا)
را در وب قرار می دهم.
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
لطفا ,
:: بازدید از این مطلب : 305
.........."لطفاً عاشق شوید" اولین کتاب رمان عاشقانه به قلم یک روانشناس است که داستان لیلی و مجنون با سعید و مریم را پی می گیرد
و به تحلیل روانشناسی عشق می پردازد.
سعید پس از یک دوره آشنایی با مریم متوجه مخالفت شدید خانواده مریم شده و دچار بحران های روحی می شود مراجعه او به یک روانشناس او را با فراز و نشیب هایی مواجه می سازد.
üشما با مطالعه این کتاب با روند مشاوره فردی که عاشق شده است آشنا می شوید و دنیای جدیدی به روی شما باز می شود.
کتابی که هر نوجوان و جوان با مطالعه آن،
پاسخی به علامت سؤال های ذهنی خود پیرامون عشق و آسیب های آن می یابد.
برای خرید اینترنتی با ما تماس بگیرید 77150380
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 280
این کتاب با رویکردی جدید پیرامون روانشناسی عشق می باشد. در این کتاب با مقایسه داستان لیلی و مجنون و سعید و مریم که به تازگی عاشق شده اند می پردازد. در هشت جلسه مشاوره ای که سعید با یک روانشناس دارد با رویکرد روان تحلیلی عشق یطور مفصل و در عین حال جذاب مورد بررسی قرار می گیرد. و این شیوه رمان که به قلم یک رواشناس (منیره کردلو) به نگارش در می آید اولین کتاب با یک شیوه ابداعی و جدید می باشد. مطالعه این کتاب به نوجوانان ، جوانان ، والدین و روانشناسان و رواپزشکان و دست اندکاران تعلیم و تربیت سفارش می شود. زیرا ناب ترین مطالب به زبان جذاب بیان گردیده است. منیره کردلو
مرکز مشاوره صبا با برخورداری از تخصص و تعهد مرکز امنی برای خانواده شماست. منتظر حضور سبزتان هستیم
77150380 :: موضوعات مرتبط:
معرفی کتاب , ,
:: برچسبها:
معرفی کتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 709